نامه
گمونم اينا نامه هاييه که به شما ها مينويسم،اگر چه نامه تقدس خاصى داره که اينجا نميشه پيداش کرد،يه عطرى باخودش مياره و يه حضور غايب…ولى اينجا هم ميشه يه چيز هاى خوبى پيدا کرد ، مهمترينش سرعت انتقالشه،اينجا ميتونم کدويى که قل ميخوره رو بقلونم تو بغلتون،يا يه تولّد رو همونروز باهاتون جشن بگيرم يا يه لبخند شما رو همونروز دريافت کنم،خلاصه تأخير نداره ،چيزى که وقتى دورى اوايل بد جورى آزارت ميده و بعد کم کم بهش عادت ميکنى و بعد دلت ميشکنه از اين عادت و يه جورايى از دست خودت عصبانى ميشى و بعد خودت رو دلدارى ميدى که اين عادت ها همون سازگار شدنهاست و لازمه ى زندگى همراه با آرامشه…خلاصه اين تاخير کلّى تضاد برات مياره که وقتى اين قدرتو پيدا ميکنى که يه جورايى ضعيفش کنى و به ريشش بخندى،شُشِت حال مياد…
2 نظر:
وبلاگ نوشتن یه جور شگفتی داره..سه سال پیش شبی که کوپه رو راه اندازی کردم،نمی دونم تا صبح چند بار بهش سر زدم ولی خیلی زیاد !از فکر این که آدم هایی که میشناسم و دوستشون دارم می ان و می رن به هیجان می ام
دقيقا!
اين جَرَيانش خِيلى زنده ات ميکنه…
Post a Comment
دیروز و امروز من