...
يه چيزى بگم؟
من هستم، فقط انگار وقت ندارم بنويسم ،خيلى هم ياد همه هستم،حضور مامان و بابا انگار ياد همه رو خيلى پررنگتر کرده،
دلم خوشحاله خيلى،عاشق لحظه هاى زندگيم،حتى از اينکه دلم اينقدر براى همه تنگه خوشحالم،انگار اين هم نشانى از زنده بودن سلولهاى قلبمه.
بهر حال…هستم.
امروز يه نامه داشتم از خودم!
کارت عيدى بود که براى ويدا و حميد فرستاده بودم،بعد از چاهار ماه سرگردونى برگشته پيش خودم!
گذاشتمش جلوى آينه،قيافهخندان ما سه تا روى کارت،بهم ريشخند ميزنه،
يکى آدرس و شمارهى جديد ويدا رو برام ايميل کنه خواهشاّ
من هستم، فقط انگار وقت ندارم بنويسم ،خيلى هم ياد همه هستم،حضور مامان و بابا انگار ياد همه رو خيلى پررنگتر کرده،
دلم خوشحاله خيلى،عاشق لحظه هاى زندگيم،حتى از اينکه دلم اينقدر براى همه تنگه خوشحالم،انگار اين هم نشانى از زنده بودن سلولهاى قلبمه.
بهر حال…هستم.
امروز يه نامه داشتم از خودم!
کارت عيدى بود که براى ويدا و حميد فرستاده بودم،بعد از چاهار ماه سرگردونى برگشته پيش خودم!
گذاشتمش جلوى آينه،قيافهخندان ما سه تا روى کارت،بهم ريشخند ميزنه،
يکى آدرس و شمارهى جديد ويدا رو برام ايميل کنه خواهشاّ
3 نظر:
emrooz dige tasmim dashtam ke barat comment bezaram ke ghabul nist hala ke maman o babat oonja hastan to dige peidat nashe..ke didam yek post jadid gozashti..badjuri adat kardim ke chand ruzi yek bar az fekrat o karato hessat baramun harf bezani....
khosh bashi.......
Hengameh
Nice to hear from you again! kolli khosh-hAlam ke bAbA o mAmAn unjAn :)
اگه فرصت کردی از فضای جدید برامون بنویس.من خیلی مجسم می کنم که الان اون جا چه خبره.به ویژه رایان و بابات رو که تصویر می کنم....وای!
Post a Comment
دیروز و امروز من