آفتاب و باران يکجا


زيبايى منحصر به فرد کوهستانهاى دنور در ايالت کولورادو انرژى ويژه‌اى به وجودم سرازير کرد، آفتاب و باران يکجا، عروسى پسرخاله و رقص و خوشى و بالا رفتن و باران خوردن ، وفور غذاى ايرانى که از هول با پيش غذا سير کنى خودت رو و بعد با حسرت به کباب دست نخورده ى بشقابت خيره بشى،
فاميل و رفقاى همراه، همه و همه دنور رو شايد حتى زيباتر از خودش به من نشون داد.
حس ميکنم به اين سفر پيش از رفتن سخت نيازمند بودم، نمى دونم چى در من عوض شد ولى حالا ديگه چندان دلتنگ رفتن از اينجا نيستم، دارم با خوشى به پيشباز اين تغيير ميرم و مى‌خوام که خوشبين باشم به روز هاى پيش رو.

0 نظر:

Post a Comment

دیروز و امروز من