بليطهاى ترسناک
امروز ترسيدم.
وقتى که گفت بليطهاشان را خريدند، ترسيم. خودم همين هفتهى پيش بليط ها را خريدم ولى انگار هنوز باور نکرده بودم، امروز که حرف حساب روزها شد و اينکه اونها ۳ روز بعد از ما مىآيند، وقتى همينطور که چت ميکرديم مزّه پرانى کرد، يکهو دلم لرزيد، ريخت پايين از تصوّر اينکه بعد ۷ سال باز مينشنيم دور هم، که ميتوانيم همينطور پيژامه به پا بنشينيم تا نزديکى صبح مزخرف بگوييم و بخنديم، ترسيدم يکهو که نکند تاب نياورم همهى حجم عظيم آنچه که منتظر منست، همان که تمام اين سالها نداشته ام، ترسيدم، عادت ندارد قلبم به اين همه هيجان…
وقتى که گفت بليطهاشان را خريدند، ترسيم. خودم همين هفتهى پيش بليط ها را خريدم ولى انگار هنوز باور نکرده بودم، امروز که حرف حساب روزها شد و اينکه اونها ۳ روز بعد از ما مىآيند، وقتى همينطور که چت ميکرديم مزّه پرانى کرد، يکهو دلم لرزيد، ريخت پايين از تصوّر اينکه بعد ۷ سال باز مينشنيم دور هم، که ميتوانيم همينطور پيژامه به پا بنشينيم تا نزديکى صبح مزخرف بگوييم و بخنديم، ترسيدم يکهو که نکند تاب نياورم همهى حجم عظيم آنچه که منتظر منست، همان که تمام اين سالها نداشته ام، ترسيدم، عادت ندارد قلبم به اين همه هيجان…
5 نظر:
میگم خوبه قبل از ایران رفتن یه چند وقت بوستون بودینا...
اگه یه راست از شمپین میخواستین برین دیگه چی میشد؟
haa valla:)
eli
Akh Eli Eli,goftiyaa...che rooz o shabaayi beshe..ma ham darim khol mishim!
این روزها بیشتر بنویس
دلم می خواد این حس های نابو از دست ندهم
Eli joonam,,,pas man chi? ye donya delam khast,,,,
Eli azizam ye donya barat khoshhalam,,,bazam benevis az ina,,,hade aghal betoonam tasavor konam
Post a Comment
دیروز و امروز من