اسفندماه
تقويمم رو ورق ميزنم
بوى عيد از صفحهى اسفندماه بلند ميشه و مستم ميکنه،هنوز هم عيد برام شادمانى و مستى مياره، تکاپو و غوغاى خيابونها ،بوته گلهاى زرد وسط چهار باغ و شلوغى شاد شهر برام خاطره شده و آرزو…
دلم ميخواست «عيد» بودم و هر سال سر وقت مىرفتم ايران…
دلم زاينده رود تميز رو ميخواد و مردم نو نوار نوروزى رو!
دلم ميخواد صبح برم تو پارک براى مهمانان نوروزى قوقولى قوقو کنم!
دلم ميخواد هول بشم از کارهاى مونده و عقب افتاده!
داره عيد ميشه،برم عيد شم،خروس شم،برم هول شم،برم
…
بوى عيد از صفحهى اسفندماه بلند ميشه و مستم ميکنه،هنوز هم عيد برام شادمانى و مستى مياره، تکاپو و غوغاى خيابونها ،بوته گلهاى زرد وسط چهار باغ و شلوغى شاد شهر برام خاطره شده و آرزو…
دلم ميخواست «عيد» بودم و هر سال سر وقت مىرفتم ايران…
دلم زاينده رود تميز رو ميخواد و مردم نو نوار نوروزى رو!
دلم ميخواد صبح برم تو پارک براى مهمانان نوروزى قوقولى قوقو کنم!
دلم ميخواد هول بشم از کارهاى مونده و عقب افتاده!
داره عيد ميشه،برم عيد شم،خروس شم،برم هول شم،برم
…
2 نظر:
الی... ما رو هم هول کردیا!!!
خونه تکونی رو ما معافیم دیگه!؟ چون هنوز یکسال نیست تو این خونه ایم!
ولی یادم افتاد می شه سبزه سبز کرد
D:
زدی تو خال! همين ديروز بود که توی چبه يکی از بچه ها می گفتم که هيچ چيز مثل گلای زرد 4باغ بالا عيد رو واسم تداعی نمی کنه
Post a Comment
دیروز و امروز من