اسفند دونه دونه

غلط نکنم بهار داره مياد،بعضى شکوفه ها چند روزيه که باز شدن،هوا هم داره سر به راه مى‌شه کم‌کم…
روم نشده بود بنويسم که قلمبه بازم مريضه،کلّى تب کرد و غصه خورد و غصه داد…گوشهاش چرک کرده سينه‌اش هم خش خشيه…غصه نخورين شما،حالا داره بهتر ميشه.
اون دفعه که مريض بود ،دوستان و آشنايان هى پيشنهاد يه اسفند دود کردن حسابى مى‌دادن که امراض و بلايا رو دور کنه،منم گفتم حالا که شماها مى‌گين چشم،اومدم خونه و اجاق رو روشن کردم و اسفند رو دادم دمش…يه دقيقه نگذشته بود که صداى دود‌ياب خونه هوا رفت،حالا جيغ بزن،کى جيغ نزن،ما هم تو سرما پنجره ها رو باز کرده بوديم دستمال به دست دود رو از خونه مى‌داديم بيرون،…
اين هم از اسفند دود کردن در ولايت غربت که انگار به ما نيومده…

2 نظر:

Anonymous Anonymous ‡...

HENGAMEH:
Eli jun bA un dud yabetun kr hamum raftane mA ro ham be etelAe hame miresund chetor jorat kardi dud rah bendAzi?

Wednesday, April 12, 2006 7:00:00 AM  
Anonymous Anonymous ‡...

aakh iaadam rafte bood hA!
oon dorooze dood iAbemoon az didane shomA haiajAn zade bood o mikhAst jigh bezane,dorost eine man!
dige hargez een amal tekrAr neshod...!

Wednesday, April 12, 2006 10:34:00 AM  

Post a Comment

دیروز و امروز من