دارى ميرى؟

تو هم دارى ميرى؟برو، ولى بدون که دلت بد تنگ ميشه واسه ذره ذره‌ى هوايى که الان دارى تنفس مى‌کنى.
ميرى و بعد ميبينى که دلت حتّى شده يک ذرّه ،کوه ايران ميخواد،يک ذرّه چار‌باغ،يک ذرّه رانندگى تو ترافيک پارک آيينه خونه…
دلت بد تنگ مى‌شه براى شباى زنده‌ى ايران،براى چايخونه ها،پلها،پارکها…حتى سينما…

امکانات بالا،قانونمندى، رفاه،آزادى…خيلى خوبه، اصلا بهشته،ولى وقتى دلت، ذهنت، کودکيهات،خاطراتت،دانشگاهت،پدر و مادرت،خواهر و برادرت،خاله و عمّه و دايى و عموت و خلاصه همه‌ى خودت متعلّق به اينجا نيست،هر قدر هم مسرور و خوشبخت باشى، ميدونى که يه چيز بزرگ رو ندارى،زادگاهت،بوم و بر مادريت،وطنت.
دارى ميرى، برو ولى يه چيزى رو بدون، دواى درد ما زمان نيست،انسان مهاجر تا آخر هميشه هم به دنبال ذرّه‌اى از خاک مادريش چشم چشم خواهد کرد…

3 نظر:

Blogger Shirin ‡...

کي کجا داره ميره خواهر? ميگما خيلي خوب مينويسيا

Thursday, November 30, 2006 4:27:00 PM  
Blogger الى ‡...

هيشکى خواهر…شما خودشو ناراحت نکن!

Thursday, November 30, 2006 4:53:00 PM  
Anonymous Anonymous ‡...

سلام الی جونم! ص

Saturday, December 02, 2006 4:47:00 PM  

Post a Comment

دیروز و امروز من