نوروز
دنبال نوروز ميگشتم اينروزها:
نوروز رو در خاطراتم پيدا ميکنم،در هفت سين هاى زيباى مامان،در روبان هايى که در آخرين ساعات از خرازى سر کوچه ميخريدم تا دم سير بى روبان نمونه.
نوروز رو در يادهام پيدا ميکنم،اونجا که مامان جون،دعاى تحويل سال ميخونه و بابا اسکناس هاى خشک تازهاش رو از پاکت در مياره و ماچ هاى آبدار تحويل ميگيره.
نوروز رو در صداى توپ لحظه ى سال تحويل در راه شيراز به بوشهر،از راديوى خشخشى پيدا ميکنم،اونجا که ۵تايى تو ماشين کنار جاده براى لحظاتى توقف ميکنيم و سال روتحويل ميکنيم،انگار که اين لحظه چه تفاوت اساسيى با لحظات قبل و بعدش داره،
نوروز رو در آخرين سالى که ايران بودم پيدا ميکنم،وقتى که اشتباه ساعتى ما رو از لحظه ى خاص واگذاشت،ولى همچنان نوروز نوروز شد…
حالا هر سال اين سوى دنيا دنبال نوروز ميگردم،اگرچه اينجا از همهمه ى نوروزى و اسکناس تا نشده و آغوش گرم پدر و صداى مادر خبرى نيست،اگر چه کسى براى نوروز توپ در نميکند اينجا،ولى ما نوروز را در خودمان،خاطراتمان و گرمى دوستانمان پيدا ميکنيم،دست کم خوشحاليم که ياد گرفته ايم نوروزى هست که براى ميهنمان منحصر به فرد و ارزشمند است،اينست که با چنگ و دندان،از ميان مشغله هاى تعطيل نشده، بيرون ميکشيمش.
شايد به آسانى قديم هفت سينمان جفت و جور نشود،شايد يک سين کم بياوريم و با «سبد» پرش کنيم،ولى باز هم نوروزمان به روز ميشود …
اينروزها دنبال نوروز ميگشتم در آن خيلى دور دور ها،امروز ولى حس ميکنم نوروز همينجاست،در همين لحظات،شايد قدرى متفاوت با گذشته ولى همچنان منحصر به من و سرزمين من.
نوروز رو در خاطراتم پيدا ميکنم،در هفت سين هاى زيباى مامان،در روبان هايى که در آخرين ساعات از خرازى سر کوچه ميخريدم تا دم سير بى روبان نمونه.
نوروز رو در يادهام پيدا ميکنم،اونجا که مامان جون،دعاى تحويل سال ميخونه و بابا اسکناس هاى خشک تازهاش رو از پاکت در مياره و ماچ هاى آبدار تحويل ميگيره.
نوروز رو در صداى توپ لحظه ى سال تحويل در راه شيراز به بوشهر،از راديوى خشخشى پيدا ميکنم،اونجا که ۵تايى تو ماشين کنار جاده براى لحظاتى توقف ميکنيم و سال روتحويل ميکنيم،انگار که اين لحظه چه تفاوت اساسيى با لحظات قبل و بعدش داره،
نوروز رو در آخرين سالى که ايران بودم پيدا ميکنم،وقتى که اشتباه ساعتى ما رو از لحظه ى خاص واگذاشت،ولى همچنان نوروز نوروز شد…
حالا هر سال اين سوى دنيا دنبال نوروز ميگردم،اگرچه اينجا از همهمه ى نوروزى و اسکناس تا نشده و آغوش گرم پدر و صداى مادر خبرى نيست،اگر چه کسى براى نوروز توپ در نميکند اينجا،ولى ما نوروز را در خودمان،خاطراتمان و گرمى دوستانمان پيدا ميکنيم،دست کم خوشحاليم که ياد گرفته ايم نوروزى هست که براى ميهنمان منحصر به فرد و ارزشمند است،اينست که با چنگ و دندان،از ميان مشغله هاى تعطيل نشده، بيرون ميکشيمش.
شايد به آسانى قديم هفت سينمان جفت و جور نشود،شايد يک سين کم بياوريم و با «سبد» پرش کنيم،ولى باز هم نوروزمان به روز ميشود …
اينروزها دنبال نوروز ميگشتم در آن خيلى دور دور ها،امروز ولى حس ميکنم نوروز همينجاست،در همين لحظات،شايد قدرى متفاوت با گذشته ولى همچنان منحصر به من و سرزمين من.
3 نظر:
سلام الی جونم،
عید به این قشنگی ات مبارک باشه
برای رایان کپل و بابا روزبه هم مبارک باشه.
آرزوی شادکامی و کامیابی دارم واسه هر سه تون.
نوروز 85
محمد
انگار عقب موندم بازم از سال جدید
ببخشین
نوروز 86
mamnoon mamal joon
shomaa ham eidetoon mobaarak bashe...
Post a Comment
دیروز و امروز من