قابليت

نسيم خنک صبحگاهى از پنجره ى باز آشپز‌خونه خودش رو هل ميده تو و با عطر گشنيز و سير و پياز داغ و شنبليله مخلوط ميشه، با قاشق چوبى مايه‌ى قليه رو هم ميزنم و سعى ميکنم ردّ دستهاى مامانجون بوشهرى رو تکرار کنم، اينجا که بوى حضورش پيچيده و مستم کرده.
صبح تعطيليه، دوست دارم به سبک مامان جون، غذام رو اوّل وقت بار بذارم و به سبک خودم، با پسرها بزنيم بيرون تا ظهر و بعد گشنه و هلاک وارد خونه اى بشيم که از بوى قليه اشباعه!
امروز هواى دنبال رودخونه به سرمه…
راستى، بهروز عمو دار ميشه پسرکمون به زودى! نه که نداشته تا حالا،منظور اينکه اين قابليت به طور فيزيکى ميسر ميشه که از سر و کول عموش بالا بره و موهاش رو بکشه!

1 نظر:

Blogger Behrouz ‡...

لحظه شماری می کنیم برای این صحنه!

Tuesday, April 29, 2008 6:30:00 AM  

Post a Comment

دیروز و امروز من