از استخر که اومدیم گفتم رایان بیا قبل از اومدن ددی خونه رو تمیز کنیم که آبرومون نره با این همه ریخت و پاش . گفت باشه .بعد چشمش افتاد به ظرفها و گفت Can I help you with that?
گفتم مطمئنی؟ گفت آره ، با gloves . بعد هم مشغول شد انگار یه عمره ظرف میشوره . میگه Am I doing a great job? so we don't need daddy after all!!!
3 نظر:
عااااااااااااااااشقم من
چقدر کیف کردم
چه همه هم کف و مف و اینا
;)
از قول عمو مازیار:
هه هه هه هه هه
eyyyyyy janam.tang shodam baraaashhhh!
Post a Comment
دیروز و امروز من