از استخر که اومدیم گفتم رایان بیا قبل از اومدن ددی خونه رو تمیز کنیم که آبرومون نره با این همه ریخت و پاش . گفت باشه .بعد چشمش افتاد به ظرفها و گفت Can I help you with that?
گفتم مطمئنی؟ گفت آره ، با gloves . بعد هم مشغول شد انگار یه عمره ظرف میشوره . میگه Am I doing a great job? so we don't need daddy after all!!!

3 نظر:

Blogger Shadi ‡...

عااااااااااااااااشقم من
چقدر کیف کردم
چه همه هم کف و مف و اینا
;)

Thursday, February 24, 2011 11:13:00 PM  
Blogger Shadi ‡...

از قول عمو مازیار:
هه هه هه هه هه

Thursday, February 24, 2011 11:16:00 PM  
Anonymous Abji kuchike ‡...

eyyyyyy janam.tang shodam baraaashhhh!

Friday, February 25, 2011 3:35:00 AM  

Post a Comment

دیروز و امروز من