رها
پنج هفته ى گذشته،حکم انسان زمين گيرى رو داشتم که چپ و راست دستور حوالهى اطرافيانش ميکنه،تجربه ى تلخ ودر عين حال شيرينى بود:
تلخ بود، چون وقتى نتونى کارهات رو به تنهايى انجام بدى،مجبورى آويزون همسر و دوست و آشنات بشى،حس اينکه مايهى دردسر ديگرانى هى ميخوردت…
شيرين بود،به دليل کاملا مشابهىـ وقتى نتونى کارهات رو به تنهايى انجام بدى،مجبورى آويزون همسر و دوست و آشنات بشى-،اونوقت حس اينکه همسرى دارى اينقدر صبور و خوشرو و رفقايى دارى که هستند وقتى مىخواهيشون، شادى عميقى به قلبت مياره،طورى که گاهى حتى يادت ميره پات شکسته!
امروز از شرّ عصاهام رها شدم حالا همچنان چکمهى فرنگى به پا و يه پا کوتاه يه پا بلندم،ولى همين که ميشه پاى چپ رو زمين گذاشت آنچنان شادم
کرده که دارم ميرم کتلت خورى و مهمانى شادمانى بازگشت پا به روى زمين!
فکر ميکردم روزى که بتونم پام رو زمين بذارم ،لنگ لنگان هم شده يه خونه تکونيى ميکنم،ولى کتابى که از آذين رسيده،از ديروز چسبوندتم به صندلى،
«بازى آخر بانو» نوشتهى بلقيس سليمانى،زى زى گولو هر کتاب ديگه اى از بلقيس جان هست بفرست بياد که خاطرخواهش شدهام شديد.
تلخ بود، چون وقتى نتونى کارهات رو به تنهايى انجام بدى،مجبورى آويزون همسر و دوست و آشنات بشى،حس اينکه مايهى دردسر ديگرانى هى ميخوردت…
شيرين بود،به دليل کاملا مشابهىـ وقتى نتونى کارهات رو به تنهايى انجام بدى،مجبورى آويزون همسر و دوست و آشنات بشى-،اونوقت حس اينکه همسرى دارى اينقدر صبور و خوشرو و رفقايى دارى که هستند وقتى مىخواهيشون، شادى عميقى به قلبت مياره،طورى که گاهى حتى يادت ميره پات شکسته!
امروز از شرّ عصاهام رها شدم حالا همچنان چکمهى فرنگى به پا و يه پا کوتاه يه پا بلندم،ولى همين که ميشه پاى چپ رو زمين گذاشت آنچنان شادم
کرده که دارم ميرم کتلت خورى و مهمانى شادمانى بازگشت پا به روى زمين!
فکر ميکردم روزى که بتونم پام رو زمين بذارم ،لنگ لنگان هم شده يه خونه تکونيى ميکنم،ولى کتابى که از آذين رسيده،از ديروز چسبوندتم به صندلى،
«بازى آخر بانو» نوشتهى بلقيس سليمانى،زى زى گولو هر کتاب ديگه اى از بلقيس جان هست بفرست بياد که خاطرخواهش شدهام شديد.
5 نظر:
Kheily barat khoshhalam azizam,,,
Eli jun manm mahe pish baraye tavalodam az Ana in ketabo dashtam, va chasbidam yek ruze kamel be sandali. kash Iran budim o jalaseye naghd mizashtim o khodemuno az in hame hayajane khundane yek ketabe khub khali mikardim........
به به!! من هم عیدی گرفتم این کتاب رو از ایران. ولی هنوز نرسیده ام بخونمش. یک کتاب دیگه دستم اه به اسم "عطر سنبل، عطر کاج" که متاسفانه خیلی مزخرف یافتم اش. امیدوارم زودتر تمام بشه تا کتاب بلقیس خانم رو شروع کنم. ص
پ.ن. بلقیس جونم، بلقیس :D
khob shaaiad betoonim interneti raaje' besh harf bezanim,na?
اعلام آمادگی
Post a Comment
دیروز و امروز من