يکى منو صدا کنه
سوار رولر کوسترم/ميبرتم بالاى بالا و ولم ميده پايين/تو دلم خالى ميشه/ميخوام پياده شم/يکى منو صدا کنه/صداى گريهى رايان/پا ميشم ميشينم/ديگه نميخوام چشمهام رو ببندم/پسرکم رو بغل ميکنم/پسرکم بغلم ميکنه/بعد دستهاى کوچولوش رو ميذاره رو لبهاى رنگپريدهام تا ماچ ماچ کنم/قلبم آروم ميگيره از فشار دستش/رنگ مياد به لبهام…ياد لبهاى مادرم ميفتم و دستهاى کوچکم…
1 نظر:
ای وای... پسرک شده 1 سال و 9 ماه و 2 روز! دیگه خیلی هم دستاش کوچیک نیست و کلی هم بزرگ شده...
اصلا دلم براش تنگ شد! کاش مامانم من رو هم میذاشت مدرسه رایان اینا!
Post a Comment
دیروز و امروز من