بریدم

بریدم. همین امروز بریدم. تمام این چند روز رو لبخند زدم هی، آسمان و ریسمان بافتم برای دلم و گفتم روز ها با هم فرقی ندارند ، به تاریخشان نگاه نکن ، محلشان نگذار . امروز ولی یکهو بریدم ، انگار تازه فهمیدم که دیروز کی بوده. یک نفر دارد با قاشق توی حفره های قلبم را میتراشد و من هی خالی میشوم با نبودنت . دارم میروم ایران ، ایرانی که تمام این سالها دلم برای رفتنش پر پر میزد.دل آشوبه دارم از نبودنت، میترسم اینبار که میروم باور کنم همه ی آن کابوس لعنتی را . ای کاش دل آشوبه ها را بالا میاوردم همینجا در سطل در دار آشبزخانه، گره سفتی میزد م سر کیسه و باز با خیال نرم و نازکم پر از تو میرفتم وطن به این خیال که تو هم میایی .

3 نظر:

Anonymous هنگامه ‡...

ولی‌ روزها با هم فرق دارن، بعضی‌هاش مثل "این روز" کمر میشکونن

دوستم کاش پیشت بودم

Tuesday, July 12, 2011 5:13:00 AM  
Anonymous neda ‡...

kash mitoonestam alan biam bebinamet,,,man ke nemitoonam barat kari konam ya hatta ye harfe aroom konandeh bezanam vali shayad didane to mano aroom mikard,,,,hamin,,,in rooz ha hamash na aoomam,,,

Tuesday, July 12, 2011 2:58:00 PM  
Anonymous Anonymous ‡...

kaash...
eli

Tuesday, July 12, 2011 5:17:00 PM  

Post a Comment

دیروز و امروز من