دیروز و امروز من
برادر جانم، چه بار سنگينى روى دوشم گذاشتى با رفتنت.
نوشته شده توسط الی. ساعت
Wednesday, April 29, 2015
0 نظر:
Post a Comment
دیروز و امروز من
Contributors
الی
الى
ايران
Boston
آخرین نوشته ها
بعضى روزها هست كه راحت ميشه از اول صبح أشك ريخت و ...
اين بار سنگينه و سبك نشدنى، اين بار غم رو هر روز آ...
سى و هشت سالگى را بايد فرار كنم، جاى راه رفتن و ن...
هر چه نزدیک تر می شوم به روز سی و هشت سالگی، قلبم ...
ای صبا گر شنیده ای راز قلب شکسته ام امشب. با پیامی...
ای پسر دیشب خوابت رو دیدم، بعد از مدتی. نامردی بو...
حال خوب سیری چند؟ جناب نامجو هی داره میگه "دور ای...
ع مثل عمو
داره ميخوابه، موهاش رو نازى مىكنم و باهاش حرف ميزن...
أون لحظه ى ديدار بعد إز هشت سال ... أنجا كه دستم ح...
خانه های دوستان
هنگامه
شیرینک
*قاصدک
آلوچه خانوم
ʃedaɪ æʃnaɪ
Free counter
0 نظر:
Post a Comment
دیروز و امروز من