باغبون

اصلا من بايد باغبون مى‌شدم.
ديروز تو باغچه‌ى فسقليمون بيلچه زدم و تخم گل کاشتم و چمن‌ها رو تعمير کردم! بعدش اينقدر مسرور بودم که نگو،هنوزم سرکيفم از خاک و گل و باغچه…پرنده‌ها هم هى ميان تخم چمنهايى که پاشيدم رو ميخورن،اينقدر خوشحالم،حياطمون پر از پرنده شده…

2 نظر:

Blogger یاسمن ‡...

تو باید باغبون می شدی،من نجار،آرش مکانیک،...چه می دونم والا

Friday, April 21, 2006 2:25:00 AM  
Blogger Shirin ‡...

از شما چه پنهان خانم ,ما هم بعد از كلفتي ,باغباني را خيلي دوست داريم ولي فقط مثل شما حياط اختصاصي نداريم كه استعدادهامون را شكوفا كنيم . با تشكر ,اكبري

Friday, April 21, 2006 4:25:00 PM  

Post a Comment

دیروز و امروز من