?



ميون سرماى گزنده ى زمستون، يهو چند روز هواى خوش نصيبمون شده که با ولع داريم ميبلعيمش، انگار که سرت رو از زير آب در بيارن و بذارن براى چند ثانيه نفس بکشى.
با رايان خوش خوشان بيرون ميريم، قدم ميزنيم و بازى ميکنيم،آدم برفى وسط محوطه آب شده و رايان با يه چوب، به تبعيّت از جرج ۶ ساله، سعى ميکنه باقيمانده‌‌اش رو متلاشى کنه، آدم برفى ولى مقاومت ميکنه که يخ درونش به دست ضربه‌هاى کودکانه‌ى اين دو نشکنه.
پسرک، شنگوله اين روز‌ها، آرام و بازيگوش. سرخوشانه سه چرخه سوارى ميکنه و گاهى سرعت ميگيره و با هيجان پشتش رو نگاه ميکنه تا ببينه من چه ميکنم!!! بلال آب‌پز گاز ميزنه با نمک و کره، انار دون شده رو با لذت زياد تو دهنش ميچرخونه و چشمهاش رو از طعم دلپذيرش خمار ميکنه، ساندويچ مامى رو شريک ميشه و در عوض از نوشيدنيش با اکراه يه قلوپ بهش ميده، خلاصه که شکم نقش مهمى در توصيف اين موجود کوچک داره و ما سخت متعجّب مونديم که به کى رفته آيا؟؟؟؟

7 نظر:

Anonymous Anonymous ‡...

به مامانش نرفته که ... :^o

Thursday, January 10, 2008 11:14:00 PM  
Anonymous Anonymous ‡...

به خاله اش شاید
:)

Friday, January 11, 2008 1:29:00 AM  
Blogger Shadi ‡...

به کدوم خاله اش؟

Friday, January 11, 2008 11:34:00 AM  
Anonymous Anonymous ‡...

هان؟
چی؟
کجا؟؟

Friday, January 11, 2008 11:56:00 PM  
Anonymous Anonymous ‡...

are, motmaenim ke ba mamanesh narafte!!!(Eli jun yade ghaza khordanamun tuye slefe koofte daneshgah oftadam...............
:)
Hengameh

Sunday, January 13, 2008 11:09:00 AM  
Blogger الى ‡...

من که نگفتم بگين به کى رفته، چرا بى آبروگى ميکنين شماها!!!

Sunday, January 13, 2008 8:07:00 PM  
Anonymous Anonymous ‡...

Be amoo Amiresh rafte, bezar ino gardan bigirim khiele hame ro rahat konim. Valla!!

Friday, January 18, 2008 6:50:00 PM  

Post a Comment

دیروز و امروز من