...
پايان هفته اى که گذشت رفتم نمايشگاه و کنفرانس دندانپزشکى يانکى که سالانه توى بوستون برگزار ميشه، يه چيز عظيميه و همه از همه جا ميريزن اينجا، پر از کلاسهاى خوبه و آخرين تکنولوژى در بازار رو اونجا مىبينى.
حتما از توصيفش فهميدين که چقدر شبيه نمايشگاه دندانپزشکى سالانهى تهرانه، اونوقت تصور کنين من رو که تو اون حال و هوا رفته بودم و از در و ديوار برام خاطرههاى جور واجور ميريخت بيرون،خاطراتى که بيشتر از هر چيزى شوق و خنده رو برام تداعى ميکنه، چقدر جاتون خالى بود همکلاسىها…
حتما از توصيفش فهميدين که چقدر شبيه نمايشگاه دندانپزشکى سالانهى تهرانه، اونوقت تصور کنين من رو که تو اون حال و هوا رفته بودم و از در و ديوار برام خاطرههاى جور واجور ميريخت بيرون،خاطراتى که بيشتر از هر چيزى شوق و خنده رو برام تداعى ميکنه، چقدر جاتون خالى بود همکلاسىها…
5 نظر:
ای ول الی جون
چه پست زنده ای بود
خانوم دکتر چه کرده!
یاد اون کنگره و نمایشگاه تهران افتادم که بدون ثبت نام رفته بودیم و جه خفت ها که نکشیدیم.............
بگو که تو هم بودی........... نه؟؟؟؟
معلومه ! پس فکر کردى من ياد چى افتادم؟
یادمه که ندا از هممون قول گرفت که سال بعدش مثل بچه آدم ثبت نام کنیم ولی نمیدونم چرا دیگه پیش نیامد
سه سالگی آکیم
آکیم پنچ ساله
Post a Comment
دیروز و امروز من