vooooo!
چه سرماى بى پدريه امروز. با رايان رفتيم دوچرخه سوارى، دوتامون گريمون گرفت، بسکه دستامون يخ زد.
برگشتيم خونه، گرفتيمشون زير آب گرم…!
علتش البته اين نبود که دستکش نداشتيم، نه، رايان پنج دقيقه ى آخر، خر شد دستکشهاش رو در آورد، منم نوک انگشتاى دستکشم، سوراخ داشت!
برگشتيم خونه، گرفتيمشون زير آب گرم…!
علتش البته اين نبود که دستکش نداشتيم، نه، رايان پنج دقيقه ى آخر، خر شد دستکشهاش رو در آورد، منم نوک انگشتاى دستکشم، سوراخ داشت!
2 نظر:
One post everyday. I am loving it. Keep it up, please.
Amir
Never count on me, Aamir joon!
Post a Comment
دیروز و امروز من