این روز ها قاچاقی انگار بهم سر میزنی، یادم نمیاد خوابت رو دیده باشم ولی حس میکنم  نرمی گونه ات رو همین پریروز حس کرده ام یعنی این حس شدیدا نزدیک و واقعیه، جوری که دلم قرصه به  بودنت. ممنون که هستی برادر جان حالا گیریم قاچاقی و ناپیدا. 
حقیقت اینست که سخت دلتنگت هستم. جولای آمده دوباره . همان ماهی که رایان را به ما داد، بزرگترین شادی زندگیمان. جولای آمده و برای من دلهره آورده. جولای آمده همان ماهی که تو را از ما گرفت، تلخترین واقعه زندگیمان. دور هم هستیم و مشغول تازه های زندگی ولی جولای از راه رسیده وچند روزیست که  با پتک آمدنش را در سرم میکوبد. اگر فکر کردی مشغول زندگی شده ام و تو را لحظه ای یادم رفته، اگر فکر کردی از تنگی دلم از سنگ روی سینه ام چیزی کم شده اشتباه کرده ای، بدون تو خنده هایم نیمه ی  راه خفه میشوند، بدون تو ته دل گم شده ، ته دلم را با خودت برده ای ...حقیقت اینست که این دل  با بودنت دل بود بی بودنت سوراخ است، ناجور سوراخ است...